مدیر نشر هزاره ققنوس می‌گوید: مدیران یا آشنایی چندانی به صنعت نشر ندارند یا ورودشان به مسائل این صنعت از درگاه عقلانیت نیست یا دستوری عمل می‌کنند. درحالیکه اساسا در کار فرهنگی بحث دستوری محلی از اعراب ندارد. یعنی با دستور نمی‌شود قیمت کتاب را پایین آورد یا به مردم گفت کتاب بخوانند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، قیمت کتاب برای دانشجویانی که تقریبا هیچ کمکی جز وام‌های اندک دانشجویی را حامی خود نمی‌بینند، به ارقام باورناکردنی‌ای دست یافته است. کتاب گران‌تر می‌شود و حسرت کتاب‌خوانانی که هر روز بر کتاب‌های ناخوانده‌شان افزوده می‌شود، سینه‌سوزتر‌. اما آیا واقعا کتاب گران است؟ اگر گران است چه عواملی در آن دخالت دارند و چطور می‌توان آن را کنترل کرد؟ آیا گران شدن کتاب، بر آمار سرانه مطالعه تاثیر جدی‌ای گذاشته است؟ اینجا کمی پای تحلیل‌های اقتصادی می‌لنگد چه بسیاری از برآوردها نشان می‌دهند که اساسا در سال‌های اخیر با تغییر در قیمت کتاب، تفاوت چندانی در سرانه مطالعه ایجاد نکرده است؛ ما عموما کم می‌خوانیم. این سرانه خجالت‌آور مطالعه، از سویی بازار نشر را با بحران مضاعفی روبرو کرده و از سویی باعث برآمدن بحران‌های جدی فرهنگی شده است. رضاحاجی آبادی (مدیر انشارات هزاره ققنوس) می‌گوید:

یکی از مهمترین دلایلی که باعث شده سرانه مطالعه کتاب کاهش پیدا کند افزایش قیمت کتاب است. دلایل این گرانی‌ها چیست و آیا صرفا تابع شرایط اقتصادی کشور است؟

قطعا افزایش قیمت کتاب تابعی از وضعیت اقتصادی کشور است. مواردی مثل ویراستاری، نویسندگی و خدمات پیش از چاپ و خود فرآیند چاپ ازجمله مولفه‌هایی هستند که باعث افزایش قیمت تمام شده برای ناشر هستند و به تبع آن قاعدتا قیمت کتاب هم بالا می‌رود‌. نکته‌ای که باید توجه داشته باشیم این است که تنها محصولی که معمولا تولید می‌شود و قیمتش هم تغییر نمی‌کند، کتاب است. این برای ناشران خیلی سخت خواهد بود چراکه باید برآورد دقیقی از هزینه‌های تولید کتاب و قیمت پشت جلد کتابشان داشته باشند.

من خیلی کم دیده‌ام همکارانم در حوزه نشر قیمت کتاب را تغییر دهند درحالیکه قیمت بقیه‌ی محصولات اصلا چنین ثباتی ندارد. امروز شما ماست را فرضا می‌خرید پنج هزار تومان و فردا همان ماست با همان کیفیت می‌شود هشت هزار تومان. درحالیکه وضعیت در مورد کتاب اینطور نیست. وقتی قیمت روی جلد را ده هزار تومان تعیین می‌کنند، این قیمت تا پایان تیراژ همان ده هزار تومان می‌ماند تا اینکه به چاپ دوم برسد.

طبیعتا در گرانی‌ها، اولا وضعیت اقتصادی حاکم بر کشور اعم از مساله‌‌ی تحریم‌ها با افزایش قیمت دلار و عواملی دیگر موثر است. اما دلایل دیگر به وضعیت فرهنگی مربوط است. وضعیتی که در آن که سرانه مطالعه و از پی آن تیراژ کتاب کاهش پیداکرده است. وقتی تیراژ کتاب پایین باشد قاعدتا قیمت پشت جلد افزایش پیدا می‌کند. در واقع این هم تابعی از قیمت کتاب است که معمولا در نظر گرفته نمی‌شود. کتاب در تیراژ بالا قیمت کمتری خواهد داشت. اگر کتابی را در تیراژ صد نسخه چاپ کنیم و مثلا قیمت پشت جلد بشود بیست هزار تومان، همان کتاب با تیراژ پنج هزار حدود دوازده هزار تومان قیمت می‌خورد.

باتوجه به اینکه وضعیت فرهنگی را در افزایش قیمت کتاب موثر است ولی آنچه در بازار به گوش می‌رسد گرانی کاغد است. کدامیک از اینها در افزایش قیمت کتاب موثرترند کاغذ یا بحث فرهنگی؟

هم فرهنگ عمومی در اینجا تاثیر‌گذار است و هم مولفه‌ای مانند کاغذ. البته مهم است بدانیم که کاغذ تنها سی درصد از هزینه‌های تولید کتاب را شامل می‌شود. در این میان هزینه‌هایی وجود دارد که به چشم نمی‌آیند. فرض کنید انتشاراتی که باید دفتر انتشاراتی داشته باشد و قاعدتا برای گذران امور خود منشی و … استخدام کند. گذشته از مخارج نیروی انسانی انتشارات، بحث مالیات هم به قوت خودش باقی‌ست و ناشران همچنان موظفند تا مالیات خود را مرتب پرداخت کنند و این برخلاف بحث معافیت مالیاتی ناشران است که عملا رعایت نمی‌شود. این هزینه  در فرآیند تولید کتاب اغلب مغفول باقی می‌ماند و گمان عموم مردم بر این است که کل هزینه‌های تولید کتاب هزینه‌های تولید فنی یعنی کاغذ و چاپ است. تازه در همان مباحث فنی‌ اعم از  لیتوگرافی و چاپ و…  هم وزارت ارشاد حمایت چندانی نمی‌کند.

کدام نهاد در گرانی موثرتر است؟

مشکل ما کلی است. مدیران فرهنگی ما یا آشنایی چندانی به صنعت نشر ندارند یا ورودشان به مسائل این صنعت از درگاه عقلانیت نیست یا دستوری عمل می‌کنند. درحالیکه اساسا در کار فرهنگی بحث دستوری محلی از اعراب ندارد. یعنی با دستور نمی‌شود قیمت کتاب را پایین آورد یا به مردم گفت کتاب بخوانند.

زمانی من در جلسه‌ای به طنز گفتم شما همه راه‌های کتابخوان کردن مردم را آزموده‌اید تنها کاری که مانده؛ این است که با کمربند به جان مردم بیفتید و بگویید کتاب بخوانند. ذائقه‌ مردم ما دچار تنزل شده. به قدری کتاب ضعیف، بی‌محتوا و بی‌کیفیت منتشر شده که مردم دیگر اهتمامی برای خواندن کتاب ندارند. یا در خود احساس نیازی برای خواندن کتاب نمی‌یابند. در سال‌های خیلی دور شاهد کتاب‌هایی بودیم که در تیراژ بسیار بالایی منتشر می‌شدند. برخی از این‌کتاب‌های بار سیاسی حتی رادیکالی داشتند. وضعیت رمان‌ها هم چنین بود. مردم در خود نیاز برای خواندن رمان می‌یافتند و همین نیاز آن‌ها را به سمت آثار جدی و درخور سوق می‌داد. اکنون نه آن حساس نیاز وجود دارد و نه آثار ارزشمندی که بتوان عرضه کرد، وجود دارد. امروز به سبب انتشار بی‌رویه آثار سخیف و ضعیف و تبلیغات شدید آنها ازسوی رسانه‌های مختلف، اساسا اعتماد مردم به رمان‌ها هم از میان رفته است. این البته منحصر به نوع خاصی از کتاب نیست. از کتاب با موضوع علمی و تاریخی و اقتصادی و دفاع مقدس بگیرید تا کتاب‌های سیاسی به این معضل گرفتارند.

بزرگترین مانع شما در طرح نذر کتاب چه بود؟

این بود که خود متولیان فرهنگی این طرح را خوب نشناختند و محملی شد برای سودجویان. برخی به نام انجمن‌های خیریه که نام معصومین(ع) را هم یدک می کشیدند از این طرح فرهنگی در پی منافع اقتصادی خودشان بودند و همین منفعت‌طلبی‌ها کلیت این حرکت فرهنگی را به شکست کشاند. واقعیت این است که هرگاه چنین طرح‌های خلاقانه‌ی فرهنگی‌ای مطرح شده و پا گرفته، مدیران آن را به انحراف کشیده‌اند.

خوب همه ناشران در هر دوره‌ای از حمایت‌های دولت استفاده کرده‌اند، شما نه؟

در دوره آقای احمدی‌نژاد این اتفاق افتاد منتهی به ما گفتند باید بروید از رییس جمهور وقت و وزیر ارشاد تشکر کنید و بنده گفتم اگر می‌خواهید وام بدهید که فرهنگ این مملکت بچرخد، خب بدهید. این وام نمی‌تواند محملی باشد برای اینکه شما به انتفاع و امتیاز خودتان برسید.

 حتی سهمیه کاغذ از دولت نگرفته‌اید؟

سهمیه کاغذ قبلا می‌گرفتیم چرا دروغ! ولی در سهمیه کاغذ هم تفاوتی بین من و ناشران دولتی و شبه‌دولتی وجود داشت. کلهم اجمعین حدود سیصد بند کاغذ گرفتیم درحالیکه ناشری را می‌شناسم که کتابی چاپ نکرده اما تا هزار بند هم گرفته است. البته مختص این دوره نبوده و قبلا هم چنین اموری روی می‌داد‌. زمانی که وزارت ارشاد در دهه هشتاد خودش کاغذ را توزیع می‌کرد خیلی از ناشران بودند که فقط مجوز نشر داشتند و کاغذ می‌گرفتند و با آن تجارت می‌کردند.

آیا امروز کتاب‌های الکترونیک نمی‌توانند جانشین خوبی برای آثار کاغذی باشند البته مقابله‌هایی هم با آنها می‌شود مثلا مطالعه در فضای مجازی در درازمدت آسیب‌های برای مخاطبان خود در پی دارد؟

فضای مجازی می‌تواند و باید باعث پیشرفت کتابخوانی شود اما نباید به عنوان رقیب آن باشد. ما اصولا جماعت افراط و تفریط‌ها هستیم. وقتی یک فضای تازه مثل فضای مجازی رویمان گشوده می‌شود، خود را کلا در آن غرق می‌کنیم. نمونه‌اش فضای مجازی و اپلیکیشن‌های موبایلی است. واقعیت این است که هر رسانه‌ای کارکرد خودش را دارد. رسانه نباید جای رسانه دیگری را بگیرد. تلویزیون جای خودش را دارد، رادیو جای خودش را و کتاب هم جای خودش را.

کتاب یک تجربه شخصی است و باید به شکل سنتی خودش خوانده شود. کتاب الکترونیک برای برخی موضوعات می‌تواند مفید باشد مثلا تصور کنید بخواهید تاریخ ویل دورانت را به صورت اپلیکیشن موبایلی بخوانید، آیا شدنی است؟ بعید می‌دانم کتابی با آن حجم را بشود در کتابخوان یا اپلیکیشن‌های کتاب‌خوانی مطالعه کرد. خیلی از کسانی که ژست تخریب محیط زیست را می‌گیرند هم نمی‌دانند که کاغذهایی که برای کتاب استفاده می‌کنیم بیشتر وارداتی هستند و ثانیا بیشتر آن در بخش‌های دیگر صنعتی کشور استفاده می‌شود. من بعید می‌دانم بیش از پنج الی ده درصد آن به دست ناشران برسد. در عوض خیلی از همین افرادی که ژست روشنفکرانه برای حمایت از محیط زیست می‌گیرند، کانال‌هایی را ایجاد کرده و کتاب‌ها را رایگان منتشر می‌کنند اما خیلی از این کتاب‌ها به صورت غیرقانونی بارگذاری می‌شوند. می‌شود گفت که اینها هم در پی انتفاع مالی خودشان هستند. احتمالا دیده‌اید که اگر به یکی از مدیران همین کانال‌های تلگرامی پیامی دهید که مثلا راجع به فلان کتاب تبلیغ بگذارند، از شما پول خواهند خواست. یعنی در کتابی که هیچ حقی در آن ندارند، به دنبال انتفاع مالی هستند.

بهر روی بخشی از فرهنگ تابع قاچاق کتاب است. اما چرا برخورد منسجمی با آن نمی‌شود؟ 

دلیلش روشن است؛ وقتی مدیران تغییر می‌کنند رویه‌ها هم ناگهان تغییر می‌کنند و تا مدیر تازه بخواهد بر اساس اصول کاری خود مدیریت کند، عموما وقت ریاستش پایان می‌یابد اما سوداگران این عرصه دائمی هستند. مدیران می‌آیند و می‌روند ولی آن‌ها باقی می‌مانند.

صداوسیما را در افزایش کتابخوانی موثر عمل می‌کند؟

کارهای صداوسیما رفع تکلیف است برای اینکه اگر بعدها بپرسند شما در این زمینه چه کردید، بگویند مثلا ما برنامه کتاب‌باز داریم یا معرفی کتاب و قس علی‌هذا… بعید می‌دانم که بستگان عوامل همان برنامه‌های کتابخوانی سراغ آن کتاب‌ها بروند. به نظر من؛ صرفا رفع تکلیف است.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *