مریم پیمان،‌ نویسنده کتاب «من ام اس دارم» گفت‌: با وجود اینکه خانواده و دوستانم مدام به من می‌گفتند تو می‌توانی کسی شوی که خبرنگارها با تو مصاحبه می‌کنند، من علاقه‌مند بودم خبرنگار شوم و اهمیتی نداشت که رتبه دو رقمی رشته خبرنگاری را انتخاب نمی‌کنم.

به گزارش خبرنگار ایکنا، مریم پیمان را می‌توان خبرنگار، بانوی جهادگر، نویسنده، فعال اجتماعی، سمبل امید و موفقیت و البته یک مبارز معرفی کرد. دختری که از ۱۵ سالگی متوجه می‌شود بیماری MS دارد، احساس می‌کند برای زندگی فرصتش کم است و تصمیم می‌گیرد از همین فرصت برای خود شاهکار بسازد.

در آستانه روز خبرنگار با این بانوی موفق هم‌کلام شدیم؛ از این هم‌کلامی لذت بردیم و البته درس زندگی هم گرفتیم.

در این گفت‌وگو از او سؤال کردیم چطور می‌شود وقتی یک دختر نوجوان متوجه بیماری خود می‌شود به گونه‌ای متفاوت با آن کنار می‌آید؟ پیمان پاسخ داد: وقتی متوجه می‌شوی با بقیه فرق داری، احساس ضعف می‌کنی؛ فکر می‌کنی اصل بر عموم مردم است و اگر همه وضعیت جسمی خاصی دارند که عنوان آن را سلامتی گذاشته‌اند این تو هستی که نقص و مشکل داشته، با دیگران متفاوت هستی و این را به عنوان یک نقطه منفی می‌بینی.

وی ادامه داد: اما مسئله این است که یک وقت می‌نشینی و با خودت فکر می‌کنی شاید اصالت با من است و این بقیه هستند که متفاوتند و آنها هستند که باید تلاش کنند که به من شبیه شوند. زمانی که به این تفکر رسیدی نقطه ضعف تو تبدیل به نقطه قوت می‌شود و وقتی از آن مطمئن شدی به دیگران نشان می‌دهی که آن نقطه منفی حالا به نقطه قوت من تبدیل شده است. این نقطه منفی که حالا می‌خواهی آن را به نقطه قوت تبدیل کنی این هشدار را به تو می‌دهد که برای اشتباه کردن و عقب افتادن از سیر عادی زندگی هم وقت نداری، خودت را به مرگ نزدیکتر می‌بینی و مرگ را بیشتر باور می‌کنی.

مرگ‌اندیشی بزرگ‌ترین دستاورد MS

این نویسنده جوان مهم‌ترین دستاورد بیماری MS برای خود را مرگ‌اندیشی دانست و گفت: به توصیه روانشناسان، اخلاق‌گرایان و علمای دینی باید بیشتر به مرگ فکر کرد. نزدیکتر دیدن مرگ یک سری پیامد برای انسان دارد که یکی از آنها استفاده بهتر از زمان است و باعث می‌شود بارها و بارها خودت را ارزیابی کنی و اگر راه اشتباهی را طی می‌کنی که هزینه آن زیاد است به تو جرئت می‌دهد آن را خط بزنی، رها کنی و به سراغ کاری دیگر بروی. به همین دلیل در یک مدت کوتاه راهکارهای زیادی را برای زندگی انتخاب می‌کنی و هر کدام را که تشخیص می‌دهی برایت آرامش بیشتری دارد برمی‌گزینی.

دنبال آرزوهایم بودم

وی در پاسخ به این سؤال که آیا به دنبال آرامش است و اگر چنین است چطور به سراغ رشته خبرنگاری رفته، گفت: نه، من به دنبال آرزوهایم بودم. اولین آرزویی که در دختران ۱۵ ساله دهه ۶۰ وجود داشت این بود که دانشگاه قبول شوند. دومی رسیدن به شغلی که دوست دارند و سومی دست یافتن به خانواده‌ای که آرزومندند. من همه اینها را انتخاب و هر کدام که مناسب بود را دنبال کردم. هر کدام را هم که احساس کردم هزینه آن بیش از فایده است کنار گذاشتم و به مسائل حاشیه‌ای کمتر توجه کردم.

نیمی از نیم زندگی

این خبرنگار ادامه داد: هر رتبه دورقمی کنکوری تحت فشار خانواده قرار می‌گیرد که فوق‌لیسانس و دکتری را پشت سر هم بخواند و عضو هیئت علمی دانشگاه شود، آن هم کسی که دو رشته را در دانشگاه همزمان خوانده و به چند زبان مسلط است، اما وقتی می‌بینی بیماری در وجود تو هست که نیمی از ماه را به دلیل تبعات بیماری مثل سردرد، مشکلات زنانه و … از دست می‌دهی به این فکر می‌کنی که فقط نیمی از عمرت را در اختیار داری.

وی افزود: از این نیم‌زندگی هم نیمی را خوابی و نیمی را بیدار. پس تصمیم می‌گیری از آن بیداری بیشتر استفاده کنی و هر چه پیش می‌روی سن بالاتر می‌رود و مشکلات بیشتر می‌شود، به خاطر داروهایی که مصرف می‌کنی بدنت افت می‌کند و … پس می‌خواهی از همان ساعات باقی‌مانده زندگی بهتر استفاده کنی. می‌بینی وقت نداری به مسئله حاشیه‌ای بپردازی. حاشیه مثل حرف مردم، فشار اجتماعی، آرزوهای ازدست‌رفته خانواده که همه اینها باعث می‌شود در عین حفظ احترام خانواده و اطرافیان خواسته‌‌هایت را اولویت‌بندی کرده و به خودت بیشتر توجه کنی و کمبود وقتت را به هر شکلی حتی با بی‌خوابی جبران کنی و به رویاهایت برسی.

می‌روی به دنبال رویاهای خودت چون می‌دانی وقت نداری

این نویسنده ادامه داد: رویاهای یک نوجوان دانشگاه، سفرهای پرهیجان و … است و من سعی کردم به همه اینها برسم. من از سن ۵ـ۶ سالگی دوست داشتم قصه تعریف کنم، در سن ۱۰ سالگی دوست داشتم بنویسم، در سن ۱۲ سالگی مطمئن شدم که واقعاً دوست دارم خبرنگار شوم. با وجود اینکه خانواده و دوستانم مدام به من می‌گفتند تو می‌توانی کسی شوی که خبرنگارها با تو مصاحبه می‌کنند، من علاقه‌مند بودم خبرنگار شوم و اهمیتی نداشت که رتبه دو رقمی رشته خبرنگاری را انتخاب نمی‌کنم. همه می‌گفتند حتماً باید رشته حقوق بخوانی چون قدرت استدلال و تکلم قوی داری و با رتبه کنکورت می‌توانی به راحتی در این رشته قبول شوی. اما تو می‌روی به دنبال رویاهای خودت چون می‌دانی وقت نداری.

تحقق ارزوهای خبرنگاری که فقط نیمی از نیم زندگیش وقت داشت

پیمان به این مسئله نیز اشاره کرد که وقتی ۳۰ ساله شده برای برنامه‌ریزی که طی ۱۵ سال زندگی همراه با بیماری MS داشته وقت اضافه آورده است و گفت: فکر می‌کردم با MS بیش از ۳۰ سال زنده نمی‌مانم و ممکن است قبل از رسیدن به این سن حتی سلامتی خودم را از ناحیه دست و پا از دست بدهم  پس وقت ندارم. اما وقتی ۳۰ ساله شدم و همچنان زنده ماندم یک انقلاب روحی در من شکل گرفت و دیدم من وقت دارم؛ پس یا باید در شرایطی که اکنون هستم بمانم و راهی را که در آن هستم ادامه دهم یا تصمیم‌هایی بگیرم که اطرافیانم انتظار آن را نداشتند. من مسیر زندگی را عوض کردم و به یک پژوهشگر مستقل تاریخ تبدیل شدم.

وی ادامه داد: از آنجایی که به حوزه فرهنگ علاقه داشتم تاریخ را در حوزه فرهنگ دنبال کردم و اکنون چند سالی هست که یک آدم متفاوت از ۱۵ تا ۳۰ سالگی هستم و راه جدیدتری را انتخاب کردم. فکر می‌کنم هر آدمی اگر به خودش بازه‌های زمانی مثلاً یک هفته، یک سال، ۱۰ سال، ۱۵ سال و … بدهد و کارهای خود را ارزیابی کند بهتر و بیشتر می‌تواند به رویاهای خودش برسد و ببیند موفق هست یا نه.

این نویسنده به این مسئله اشاره کرد که یکی از اشتباه‌های نظام اداری در کشور ما این است که دوره کار اداری ۳۰ ساله است و وقتی شما کارمند می‌شوید باید حداقل ۳۰ سال در شغل کارمندی بمانید و بعد در دوره بازنشستگی به دنبال رویاهایتان بروید که آن زمان هم سن آنقدر زیاد شده که دیگر توان انجام برخی کارها را نداری، پس بهتر است خارج از فضای اداری برخی کارها را انجام دهی.

تحقق ارزوهای خبرنگاری که فقط نیمی از نیم زندگیش وقت داشت

وی به فرا رسیدن سالروز تأسیس جهاد دانشگاهی و روز خبرنگار نیز اشاره کرد و گفت: شغل‌هایی هست مثل خبرنگاری که فضاهای متعددی برای تو ایجاد می‌کند که تجربه‌های متعددی را داشته باشی. فضاهایی پیش از خبرنگاری هم وجود دارد که به تو امکان اشتباه کردن را می‌دهد. جهاد دانشگاهی یکی از معدود نهادهای انقلابی ایران در حوزه فرهنگ است که به همه امکان اشتباه کردن را می‌دهد. از مدیر عالی گرفته تا خبرنگار و کارمند و آبدارچی. یعنی وقتی شما یک خبرگزاری ایجاد می‌کنید که متشکل از مجموعه‌ای دانشجوست یعنی به آنها فرصتی برای تجربه و اشتباه می‌دهی و این اتفاقی است که هر نسلی به آن نیاز دارد. ما در زمینه‌های مختلفی مثل چاپ کتاب، اوایل جهاد اشتباهاتی داشتیم اما این اشتباهات ۲۰ تا ۳۰ درصد بود که قابل چشم‌پوشی است.

پیمان اضافه کرد: باید در عرصه‌های مختلف کاری این فرصت را به جوانان بدهیم که اشتباه کنند و مطمئن باشیم همین اشتباهات موجب می‌شود راه را بهتر پیدا کنند تا اینکه ما بخواهیم انتقال تجربه و انباشت علم به یک نسل بدهیم و آنها را کاملاً صنعتی تجربه‌مند کنیم. اگر می‌بینیم یکی از آدم‌های اطرافمان مثل مریم پیمان موفق شده به خاطر این است که به خودش امکان تجربه و اشتباه داده و اطرافیانش هم به هر دلیلی مراعات او را ‌کردند و این فرصت را به او دادند که به دنبال رویاهایش برود و رویاهایش را تجربه و از بین آنها انتخاب کند. هر آدمی اگر به او زمان بدهید می‌تواند در طول زمان کاستی‌ها و نقاط قوت خود را تشخیص دهد.

وی البته تأکید کرد که همه آدم‌ها شهامت رفتن چنین مسیری را ندارند چون زمانی می‌رسد که هزینه‌های این مسیر به حدی فشار می‌آورد و منافعش چنان کمرنگ می‌شود که خود آن فرد هم احساس زیان می‌کند.

نابودی ترس از MS دستاورد یک دختر مبتلا

پیمان در خصوص دستاورد مهم زندگی خود گفت: آرامشی که توانستم به بقیه بیمارانی که با کلمه MS مواجه می‌شوند بدهم. یعنی آنها را از آن وحشت اولیه‌ای که از شنیدن اسم بیماری MS داشتند دور کردم و به خاطر این مسئله به خودم افتخار می‌کنم. من از سال ۹۰ به عنوان خبرنگار و مترجم بر روی مسئله MS کار کردم و از سال ۹۴ به بعد مطالبی را به صورت هفتگی و منظم منتشر می‌کردم. کتاب من به اسم «من ام اس دارم» سال ۹۷ چاپ شد و جلد دوم این کتاب نیز به اسم «ما ام اس داریم» اکنون منتشر شده است. یک کتاب ترجمه نیز دارم که به زودی منتشر می‌شود که زندگینامه خودنوشت یک دختر آمریکایی در مورد MS است.

سردبیر هفته‌نامه «حیات طیبه» در پایان  گفت: من تعجب می‌کنم. مردم در شرایط کرونا خیلی خود را باخته‌اند در حالی که یک دختربچه ۱۵ ساله با داشتن یک بیماری لاعلاج تا این حد خود را نباخته است. فکر می‌کنم این مسئله به این دلیل است که مردم بلد نیستند فردی به مسئله نگاه کنند و انتظارهای اجتماعی دارند و منتظر هستند دولت همه کارها را درست کند در صورتی که وقتی یک بیماری فردی داری به این فکر می‌کنی که باید خودت از پس مشکل بربیایی.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *