شعر
5.00 out of 5 based on 2 customer ratings
(دیدگاه کاربر 2)

اینبار زلیخا روایت می کند

95,000تومان

عمری ست در کنعان قلبم منتظرت نشستهام…!
میدانی به یعقوب حسودیام میشود! آخر لااقل بوی پیراهنت را شنیده، سرمست از عطر تنت چشم به راه نشسته؛ «الف لام را »ی قلبت را با نعمت
پیامبریاش حک کرده…من که پیامبر نیستم!
کاش آنروز در بازار برده فروشان یک دل سیر به تماشایت نشسته بودم؛ با هر درهمی که سرت چانه میزدند، سراسر دلم به سماع اشک، «من غلام
قمرم… »می رقصید راستش من هنوز نفهمیدم قمر از تو نور میگیرد یا تو از آن طلوع میکنی؟؟؟

توضیحات تکمیلی

وزن 100 g
ابعاد 21 x 14 x 3 cm
پدیدآور

تاریخ نشر

کد دیویی

ناشر

نوبت چاپ

2 دیدگاه برای اینبار زلیخا روایت می کند

  1. امتیاز 5 از 5

    به نام خدا سلام درود دوست بسیار فرهیخته عزیز در آخرین لحظات نوجوانی و اوج نوجوانی بسیار بسیار بسیار فوق العاده این به یعقوب حسودیم می‌شود لاقل بوی پیراهنت را شنیده احسنت به این همه درک نوشتگی خدا نکنه این کتاب خیلی زیباست با تک تک سلول های بدنم همین چند سطرشو حفظ کردم خیلی خوب بود خصوصا صدای بی نظیر استاد رحمتی بزرگ منش بسیار عالی همه چیز تمام درود بر این همه تبحر و دانایی

  2. امتیاز 5 از 5

    این کتاب نیاز به معرفی ندارد نقد ایرنا بر این کتاب بیانگر توان بالای نویسنده است

دیدگاه خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *